داستان فردی به نام بریجت که دوست دارد برای همیشه مجرد بماند اما زمانیکه متوجه می شود حامله است و حرفه شغلی اش در خطر افتاده، مجبور می شود که به دنبال پدر نوزاد بگردد ولی او نمیداند که پدر نوزاد چه کسی است.

«راب» (کیوساک) صاحب یک مغازه فروش آلبوم های موسیقی است که با بحران میان سالی روبرو می باشد و باید بعضی عادت های خاصش در مورد دنیای موسیقی را فراموش کند...

یک اشتباه در تحویل ظروف غذا در بمبئی موجب می شود یک زن خانه دارد جوان با مردی سالخورده که در اواخر زندگی خود قرار دارد آشنا شوند. آنها با استفاده از فرستادن نوشته ها از طریق ظروف غذا با هم ارتباط برقرار می کنند و...

مگان دختر جوانی است که به تازگی با پیشنهاد سرسختانه ازدواج دوست پسرش مواجه شده است و برای خارج شدن از فشار این درخواست تصمیم می گیرد به مدت یک هفته از خانه به دور باشد تا بتواند به درستی تصمیم می گیرد اما...

پس از ورود افرادی در زندگی یک مادر مجرد، همه چیز دگرگون میشود و و زندگی روی متفاوتی رو به این مادر نشان میدهد.

« بالین » ( مك ریدى ) صاحب كازینویى بزرگ در بوئنوس آیرس است . او براى « امور حراستى » كازینو مردى به نام « جانى » ( فورد ) را به كار مى‏گیرد . « جانى » پس از چندى متوجه مى‏شود كه « گیلدا » ( هیورث ) محبوبه‏ى سابقش همسر كنونى « بالین » است .

داستان یک ستاره سینما که از یک متصدی پارکینگ در رستورانی واقع در بورلی هیلز دعوت می کند تا به عنوان معشوقه اش ظاهر شده تا رابطه خود با یک مرد متاهل را پوشش دهد.

سال، ۱۹۵۱ «پیتر اپلتن» (جیم کری) ، فیلم نامه نویس فیلم های رده ی «ب» هالیوود، در فهرست سیاه کمیته ی فعالیت های ضد امریکایی سناتور مکارتی قرار گرفته است. او با اتومبیلش از بالای پلی در خارج شهر به رودخانه سقوط می کند و سپس در حالی که گذشته ی خود را فراموش کرده روی ماسه های ساحلی به هوش می آید. پیرمردی او را پیدا می کند و به لوسن، شهری در آن نزدیکی می برد. در لوسن «اپلتن» را با جوانی که در دوران جنگ جهانی دوم ناپدید شده، عوضی می گیرند و ...

جنگ جهانی دوم، پس از حمله ی ژاپنی ها به پرل هاربر. دو دوست دوران کودکی به نام های «ریف مکولی» (افلک) و «دنی واکر» (هارتنت)، زنی (بکینسیل) را که هر دو به او علاقه مند هستند پشت سر می گذراند و رهسپار انجام مأموریت بمباران توکیو می شوند.

«آلیسشا هیوبرمن» ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده، به «دولین» ( گرانت )، مأمور مخفى امریکایى دل می‏بازد. دولین، آلیشا را به کمک می‏طلبد و او هم می‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با «الکساندر سباستیان» ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند...